عشق بود و ديگر هيچ؛ گزارش يك دورهمي
#بامتمم
گردهماييتوسعهمهارتهايفرديبامحوريتديدارمتمميهابرگزارشد. دوستانمتاالاندرمورداينگردهماييزيادنوشتهاند. شايدبرايكسيكهبيرونازگودباشدشنيدناينجملهكهمندرعمرسيوششهفتسالهاماگربخواهمپنجروزروياييراجداكنمقطعايكيازآنهااينروزباشدگزافبهنظربيايداماحقيقتانهتنهابرايمنكهبرايهمهدوستانمچنينبود. ازثانيههاياوليكهواردسالنميشديسالنلبريزازعشقبودوآنرااحساسميكردي. برايمناينسعادتبودكهبعدازاتماممراسمكههمهمحمدرضايعزيزرامانندنگينيدورهكردهبودنددستشراصميمانهببوسمواگراذيتنميشدپايشراهمميبوسيدمچراكهپاياستادبوسيدنداردواوبزرگوارانهمانندهميشهدرآغوشمكشيد. درجاييمحمدرضاگفتهبودبرايمنبهشتجايياستكهرودهاييازكتابداردودخترانوپسرانازبادهنابكتابهامحظوظميشوند(نقلبهمضمون) وبهنظرماينگردهماييازاينزاويهجلوهايازآنبهشتبود. ديداردوستانجانراكهاكثراازبهنامونوشتههايشانميشناختمهمفرصتكمنظيريبودكهاميدوارمبارهاوبارهااتفاقبيفتد. گوارايوجودهركسيكهدراينهمايشبودوآرزومندروزيهستمكهدرجاييهمهمتمميهايعزيزيكجابرگردمحمدرضايعزيزبنشينيموبهرههاببريم.