پیش نوشت صفر: این متن حاصل تجربیات، دانسته ها و مشحون از قضاوت شخصی نویسنده است و تاکیدی ندارد شما با نظرات نویسنده موافق باشید.

پیش نوشت کمی نامربوط: در عهد شباب و جوانی با علی نامی از دوستانم رفتیم محمودآباد شمال. در آن زمان با توجه به عدم وجود موبایل دوست داشتیم دوربین عکاسی ببریم که نه پدر من اجازه داد و نه مادر دوستم. با دوستم تصمیم گرفتیم خاطرات آن سفر را در ذهن ثبت کنیم و امروز بعد از گذشت هفده سال از آن ماجرا هنوز یکی از پر رنگ ترین خاطرات ماست چون چیزی برای ثبت نبود الا تصاویر ذهنی مان.

پیش نوشت یک: همین اول کار بگویم من دشمنی خاصی با شبکه های اجتماعی ندارم و اساسا نمی توانم داشته باشم و قصد توصیه و موعظه هم ندارم فقط می خواهم از یک تجربه با شما صحبت کنم. همین

اصل بحث: دو هفته پیش در اقدامی جنون آمیز J پس از کلنجار رفتن های چندماهه با خودم برای اولین بار تلگرام را از روی موبایلم حذف کردم و تنها از تلگرام دسکتاپ موجود در محل کارم استفاده می کردم. روز اول بعدازظهر و شب رسما دیوانه شده بودم. روز دوم هم همینطور. روز سوم حالم بهتر بود اما نیاز فوری پیدا کردم که یک طرح را که برایم فرستاده بودند چک کنم و اینجا بود که با تلگرام وب از روی موبایل آن طرح را چک کردم و بعد بستم. راستش کمی خیالم راحت شده بود که هر وقت بخواهم می توانم از تلگرام وب در خانه هم استفاده کنم. روزهای بعد اگرچه سعی می کردم از تلگرام وب استفاده نکنم اما گاهی هوس استفاده از آن به سرم می زد. بعد از ده روز دوباره مجبور شدم تلگرام را رسما نصب کنم تا امروز.

امروز صبح اتفاق دیگری افتاد قبل از رفتن به محل کار در حال لباس پوشیدن تلگرامم را چک کردم، اتفاقی که قبلا برایم عادی بود ولی در این پانزده روز سابقه نداشت. در راه به این مسئله فکر می کردم که چرا اینقدر یک ابزار می تواند برای من مهم باشد که بلافاصله پس از بیدار شدن می خواهم به آن بپردازم. به چند دلیل عمده رسیدم:

اول: مهمترین نکته این است که شبکه های اجتماعی به ما پاداش های نامنظم می دهند و این وابستگی ما را در طولانی مدت به آنها زیاد می کند و این تا مرز اعتیاد هم می رسد ـ اتفاقی که در من رسما افتاده بود ـ. برای درک بهتر این پدیده توجه شما را به یک آزمایش علمی دعوت می کنم. اسکینر را که می شناسید. او دریافت که موش های آزمایشگاهی در مقابل پاداش های نامنظم، حرص و ولع بیشتری از خود نشان می دهند. آزمایش روی موش‌ها به این صورت شکل گرفت که در قفس موش‌ها اهرمی قرار گرفته بود که با تکان دادن آن، گاهی یک تکه غذای کوچک در اختیار موش قرار می گرفت، گاهی یک تکه غذای بزرگ و خوشمزه و گاهی هم هیچ چیز!

بر خلاف موش هایی که در قفس دیگری قرار داشتند و با هر بار تکان دادن اهرم مقدار غذای قابل پیش‌بینی و مشخصی دریافت می کردند، گروه موش هایی که در هر بار تکان دادن اهرم، پاداشی متغیر و غیرقابل پیش‌بینی دریافت می‌کردند انگیزه ی بیشتری برای تکان دادن اهرم داشتند 

نوتیفیکیشن های موبایل دقیقا همین احساس را در ما برمی انگیزانند و پس از مدتی قسمتی از ذهن ما دائما درگیر خودشان می کنند زمان دریافت نوتیفیکیشن معلوم نیست برای همین هم هست که امروز ولو صدای نوتیفیکیشن هم نیاید حدود دویست بار بدون هیچ آلارمی گوشی خود را لاک و آنلاک می کنیم شاید پیامی آمده باشد و من ندیده باشم. شاید باور نکنید اما حداقل می توانید امتحان کنید.

دوم: احساس اضطراب ناشی از دست دادن یک پیام مهم یا قطع ارتباط با دوستانمان یا عدم دریافت پیام رئیسمان و...

می دانید دومین عاملی که باز من را به نصب مجدد تلگرام سوق داد اضطراب ناشی از دست دادن یک پیام مهم بود یا اینکه دیگر نمی توانستم با دوستانم چت کنم و این برای من آزاردهنده بود.

سوم:  یکی از دلایل گسترده استفاده از شبکه های اجتماعی وقت گذرانی است. کلیپ های فان، خواندن جوک ها، کل کل کردن با دوستان و... چیزهایی است که انرژی ذهنی کمی از ما می گیرند و در عین حال باعث خنده و در کل احساس لذت و سرخوشی در ما می شوند.

اما به نظر می رسد مهمترین اشکال در دسترس بودن شبکه های اجتماعی برای ما قتل دقایقی است که می تواند صرف کارهای مهمتری شود. یک جوکی هست که فکر کنم همه شنیدیم یا خوندیم

ﺯﻥ : ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺸﯽ ؟
ﻣﺮﺩ : ﺑﻠﻪ
زن : ﺭﻭﺯﯼ ﭼﻘﺪﺭ ؟
مرد : ۳ ﺑﺴﺘﻪ !
زن : ﭘﻮﻝ ﻫﺮ ﺑﺴﺘﻪ ﭼﻘﺪﺭﻩ ؟
مرد : ۷۰۰۰ ﺗﻮﻣﻦ
زن : ﭼﻨﺪﺳﺎﻟﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭﻣﯽ ﮐﺸﯽ ؟
مرد : ۱٥ سال
زن : ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻧﻤﯿﮑﺸﯿﺪﯼ ﺍﻻﻥ ۱۱۳,۴۰۰,۰۰۰ ﺗﻮﻣﻦ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﻭ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺘﯽ ﯾﻪ ﺑﻨﺰ ﺑﺨﺮﯼ !
ﻣﺮﺩ : ﺗﻮ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺸﯽ ؟
زن : ﻧﻪ
مرد : ﺍﻻﻥ ﺑﻨﺰ ﺩﺍﺭﯼ ؟
زن : ﻧﻪ
مرد : ﭘﺲ حرف بیخود نزن

ولی واقعیت همینه. ما متوجه گذر زمان هنگام استفاده از شبکه های اجتماعی نیستیم و ناگهان بانگی برمی آید که خواجه مرد. دقیقه ها و ثانیه های ارزشمند ما پای استفاده از این شبکه ها هرز می روند و ما دست و دلبازانه این اوقات را خرج چیزهایی می کنیم که ارزش آن را ندارند.

با خواندن همه این روضه ها و نق زدن ها چه می خواهم بگویم؟ امروز بیست و ششم مهرماه نود و شش هست من در محضر شما می خواهم قول بدهم تا چهل روز آینده به هیچ وجه نه اپلیکیشن موبایل تلگرام و نه از تلگرام وب استفاده کنم فقط از تلگرام دسکتاپم آن هم محدود استفاده کنم و به جایش:

1-    وقتم را صرف حل تمرین های متمم کنم.

2-    با پسرم وقت بیشتری بگذرانم.

3-    به دوستانم سر بزنم.

4-    فیلم ببینم

5-    کتاب بخوانم (حتی اگر شده داستان)

6-    بنویسم

7-    برای وبلاگم زمان بگذارم

8-    در طبیعت قدم بزنم

9-    شاید شما هم ایده ای داشته باشید که من بتوانم این مدت را مفید تر و لذت بخش تر طی کنم...

گزارش هایی در این مورد هر هفته می نویسم و تجربه ام را با شما به اشتراک می گذارم. شاید شما هم دوست داشته باشید در این سفر هم پای من باشید به این معنا که شما هم استفاده از شبکه های اجتماعی را محدود کنید و در مورد آن با من صحبت کنید یا حداقل من را تشویق کنید یا اگر نکته ای به ذهنتان می آید با من به اشتراک بگذارید.